تجربه نیستی حیاتی‌تر از تجربه هستی است

گفت‌وگو با مهدی آذری: تجربه نیستی حیاتی‌تر از تجربه هستی است چرا قصد اجاره دادن این زندگی را دارید و به فروش آن فکر نمی‌کنید؟ آذری: بازار فروش زندگی، رقبای زیاد و سرسختی دارد خیلی‌ها می خواهند زندگی‌شان را بفروشند. برای اینکه در این بازار پررقابت نسبت به رقبا موفق‌تر باشیم، باید مزایایی را برایش در نظر بگیریم. مثلا یکی دو سال گارانتی بدهیم و یا رنگ و لعابی به زندگی‌مان بدهیم که هر دو حالت متاسفانه ممکن نیست. گارانتی خیلی پرریسک است، چون جنس زندگی ما بسیار بی‌کیفیت است، به احتمال...

????? ????

«مهدی آذری» در گفت‌وگو با ایبنا

چون زنم عاشق آلبر کامو بود نویسنده شدم! ایبنا: قبل از پرداختن به مجموعه داستان دربارهٔ نوشتن و شروع کارتان بگویید؟ مهدی آذری: زنم عاشق آلبر کامو بود. دیوارهای اتاق از عکس‌های آلبر پر شده بود حتی عکس پرسنلی از آلبر را داخل کیف پولش، کنار عکس من حمل می‌کرد. بعضی وقت‌ها که یواشکی کیف پولش را بازرسی می‌کردم، عکس خودم را از زیر عکس آلبرکامو درمی‌آوردم و در سمت راستش می‌گذاشتم. با توجه به شناختی که از فیزیک خودم داشتم این حق را به زنم می‌دادم که آلبر را دوست داشته باشد. باور کنید نه بخاطر حسودی...

????? ????

چاپ دوم «دومین محاکمهٔ سقراط» منتشر شد

«…انسان بودن دشوار است، زیرا انسانیت هنوز به وجودِ حقیقی خود نرسیده است.» آیا ما انسان‌ها با اعمالمان کلمه‌ها را از معنا تهی ساخته‌ایم یا انتظاراتمان از آن‌ها درست نیست. شاید هم به این دلیل که قرار نیست مفهومی دقیق داشته باشند و آن ایده‌آلی را که در ذهن می‌گذرانیم برآورده‌کنند، فکر می‌کنیم معنایی ندارند؟ ما در اطرافمان با مفاهیمی مواجهیم که ارتباطی با آن‌چه که واقعا هستند ندارند. این را از آغاز «دومین محاکمه‌ سقراط» می‌شود فهم کرد. روزنامه‌ٔ «رِوُلوُسیون»(انقلاب) در نهایت محافظه‌کاری خود، قرار است تیتر صفحه‌ٔ اول خود را با عنوان «سقراط به ما می‌گوید»...

????? ????

«آلیس در بستر»؛ محدودیت‌هایی که جسم یک زن را اسیر می‌کنند اما خیالش را نه

مریم رفیعی مترجم نمایشنامه «آلیس در بستر» درباره انتخاب و ترجمه این کتاب می‌گوید: «شاید دلیل اصلی این انتخاب «آلیس در بستر»، نویسندهٔ اثر بود. من به‌خاطر علاقه به عکاسی، کتاب «دربارهٔ عکاسی» را خواندم. بعدها با خواندن آثار دیگرش این علاقه در من بیشتر شد. شاید نویسندگان کمی باشند که نگاهی تا این حد بی پرده به مرگ و زندگی داشته باشند. از درد، بیماری، جنگ و اندوه با صراحتی مثال زدنی سخن بگویند. کتاب «سانتاگ» درباره سینما هم جز آثاری بود که برای من جذاب بود. «آلیس در بستر» برگرفته از شخصیتی واقعی به همین نام...

????? ????

کتاب «گفتاری پیرامون ادبیات دراماتیک» نوشتهٔ «دنی دیدرو» به زودی منتشر می‌شود

از مقدمهٔ «پرویز احمدی‌نژاد» مترجم کتاب: برای درام مدنظر دیدرو، تماشاگران منتخب، طبقه مرفه و جامعه بورژوایی و افراد فرهیخته کافی نبود. او می‌خواست طیف وسیعی از طبقات مختلف مردم را به تئاتر بکشاند و برای این منظور، قصد داشت موقعیت‌های گوناگون اجتماع و روابط خانوادگی را وارد موضوع‌های درام اخلاقی کند؛ موضوعاتی مانند ازدواج، شرافت، ثروت، شایستگی، حقیقت، خودکشی، متانت و.. او از فضای کوچک و محدود صحنه دو سالن تئاتر موجود در پاریس انتقاد می‌کرد و برای حرکت و بازی واقعی بازیگران، به منظور ایجاد صحنه‌های گوناگون و ساختن «تابلو»های وسیع، به فضای...

????? ????

«آلیس در بستر» نوشتهٔ «سوزان سانتاگ» منتشر شد

نمایشنامهٔ «آلیس در بستر» در هشت پرده، تلفیقی از رؤیا، واقعیت و جهانی فانتزی را در برابر تماشاچی به نمایش می‌گذارد؛ اثری که به مفاهیم مرگ و زندگی نگاهی متفاوت دارد. به گفتهٔ «سانتاگ»، این نمایشنامه اثری است «در باب غم و خشم یک زن و درنهایت، نمایشی در باب تخیل» که او در تمام عمر، خود را برای نگارش این اثر آماده کرده‌است. او، خود، این نمایشنامه را اثری فانتزی می‌نامد بر پایهٔ زندگی شخصیتی واقعی به نام آلیس جیمز؛ زنی که کوچک‌ترین فرزند خانواده‌ای آمریکایی است و در سی‌سالگی از پدر برای خودکشی اجازه می‌گیرد.«سوزان سانتاگ»،...

????? ????

پیشنهاد همراهان روزبهان؛ به بهانه‌ی انتشار «اتاق محقر خیال من»؛ کشف بدن، صدا، مکان و زمان

???? احمد آرام زمانی که برای اولین بار اجرای نمایش (کلاس مُرده)، از «تادئوش کانتور» لهستانی را در خوابگاه ارمِ دانشگاه شیراز دیدم، خودم را در برزخ تاریکی یافتم که که اشباح بازیگران و عروسک‌ها احاطه‌ام کرده‌بودند و درمیان گرگ‌و‌میش صحنه، «تادئوش کانتور» نیز مانند رهبر ارکستر پیدایش می شد تا نمایش را رهبری کند. این شیوه‌ی نمایش نه تنها غریب و غیر قابل دسترس بود بلکه سرشار از لذت بصری نیز بود. میزانسن‌هایی که با دخالت کارگردان تغییر می‌کرد، این بار به شکل زایش یک فکر، فضا را در اختیار می‌گرفت و به یک...

????? ????